جدیدترین اخبار و رویدادها
متن خبر
کد خبر :   1188  | تاریخ خبر : 1394/05/06  | ساعت : 07:46

مصاحبه با حسن جعفری سرپرست جمعیت هلال احمر عجب شیر


جمعیت هلال احمر استان آذربایجان شرقی در 25شهر شعبه و دفتر نمایندگی دارد که یکی از این شهرها شهرستان عجب شیر است،. جمعیت هلال احمر در این شهرستان بعد از وقفه ای چند ساله  مجددا چند سالی است که احیا شده و شروع بفعالیت نموده است نخستین مسئول این جمعیت بعد از شروع مجدد آقای حسن جعفری است که با وی مصاحبه ای ترتیب داده ایم که در پی می آید:

برای مشاهده عکس در ابعاد اصلی ، بر علامت ذره بین روی تصویر کلیک نمایید

مصاحبه با حسن جعفری سرپرست جمعیت هلال احمر عجب شیر

جمعیت هلال احمر استان آذربایجان شرقی در 25شهر شعبه و دفتر نمایندگی دارد که یکی از این شهرها شهرستان عجب شیر است،. جمعیت هلال احمر در این شهرستان بعد از وقفه ای چند ساله  مجددا چند سالی است که احیا شده و شروع بفعالیت نموده است نخستین مسئول این جمعیت بعد از شروع مجدد آقای حسن جعفری است که با وی مصاحبه ای ترتیب داده ایم که در پی می آید:

جناب آقای جعفری لطفا به اختصار خودرا معرفی فرمایید.

اینجانب حسن جعفری در سال 1347 در شهرستان مراغه در یک خانواده مذهبی بدنیا آمدم با توجه به اینکه پدر بزرگوارم رئیس هیئب مذهبی محله ونوحه خوان بودند ازدوران نوجوانی علاقه وافری به فعالیتهای اجتماعی ومذهبی پیدا کردم  وهمزمان با شکل گیری اعتراضهای مردمی بر علیه رژیم طاغوت علی رغم صغر سن بااینکه درکلاس چهارم ابتدائی مشغول تحصیل بودم  دوشادوش برادر بزرگم که خود آزاده جانباز 8 سال دفاع مقدس هستند درفعالیتهای مختلف شرکت می نمودم.بعدازپیروزی انقلاب اسلامی در سال 1359 وارد تشکیلات بسیج شدم و بعد از آن  درکلیه فعالیتهای اجتماعی ،فرهنگی ،ورزشی ، وهنری و رویداد های مهم انقلاب بصورت جدی فعالیت نمودم. در سال 1380موفق به اخذ لیسانس مدیریت دولتی  شده ام.

آقای جعفری چگونه با هلال احمر آشنا شدید ؟

آشنائی من با جمعیت هلال احمربر می گردد به قبل ازپیروزی انقلاب اسلامی که در آن زمان  در مقطع تحصیلی  دبستان بصورت پیشاهنگی با شیر و خورشید همکاری داشتم که این همکاری ادامه پیدا کرد وبعداز پیروزی انقلاب اسلامی درسال 1361 باسازمان جوانان درزمینه های امدادی وفعالیتهای قرآنی ، اجتماعی، تئاتر وسرود وتیم های ورزشی همکاری داشتم.هم زمان بافعالیت  درهلال احمربابنیاد شهید،تربیت بدنی،فرهنگ وارشاد،آموزش وپرورش همکاری داشتم.

نگاه شما به جمعیت هلال احمروفعالیهای آن چگونه است؟

هیچ رنگی در زندگی انسانی جز با رنگ شادمانی و شعف چهره های غمگینانه همنوعان را رنگ نمی بخشد. 
استحکام وپایداری جامعه سالم باارتباط دوسویه بادیگران میسر می شود واصل پیدایش زندگی اجتماعی بشر برهمین اساس شکل گرفته وآنچه که این زندگی دسته جمعی رابشکلی پویا وشاداب نگه میدارد فرهنگ نوعدوستی وکمک به دیگران است. ودراین میان سلامت فکر و روان و آرامش و آسایش عمومی با مشارکت نیک اندیشان توانمند در مسیر یاری و کمک به همونوعان تحقق می یابد. 
این موقعیت در جامعه ما به لحاظ باورها، اعتقاد به وعده های الهی و همچنین فرهنگ مردم مداری و بخشندگی همواره فراروی افراد قرار دارد. احساس خوش آسایش و آرامش افراد نیازمند و خشنودی باطنی افراد خیر وصف ناپذیر است. وجمعیت هلال احمر بافسلفه پیدایش خود درنظام اجتماعی مردم این امکان را برای کسانی که ندای انسان دوستانه دروجوشان همچون هلال سرخ مهربانی متبلوراست ومیدرخشد فراهم میاورد. دریک کلام آنچه که فعالیت درجمعیت هلال احمر رامتعالی وارزشمند میکندهما ن محوریت انسان دوستانه ونوع دوستانه فعالیت هاست

       از اقدامات جمعیت هلال احمرمراغه در دوران دفاع مقدس بفرمایید.

در سال 1362درسن 14 سالگی جهت ادای دین به نظام مقدس اسلامی باتوجه به اینکه هنوز برادربزرگم درسربازی ومناطق جنگی بود وبرادر دیگرم  هم مفقود الاثر اعلام شده بود به ندای امام راحل (ره) لبیک گفته عازم جبهه شده واولین بار درگردان امام حسین (ع)درخدمت سرداران رشید اسلام همچون شهید علی اکبر رهبری شهید اوهانی ،شهید صندوق سازو... وبعداز آن توسط دوستانم درسنگر دیدبانی تاآخر جنگ درکنار برادران رزمنده وشهیدانی چون رسول حدادزاده و....بودیم .خوشا بحال شهدا.درزمانهائی که برای استراحت درشهر بودیم وعملیاتی نبوددرهلال احمر یک اکیپ امدادی فعال به سرپرستی استاد عزیزم حاج مرتضی باستانی تشکیل داده بودیم که درسخت ترین شرایط بمباران رژیم بعث عراق کمک حال مردم شهید پرور مراغه بودیم .

در چه سالی بصورت رسمی وارد هلال احمر شدید

درسال 1372 باوجود اینکه ازمراکزی چون سپاه پاسدارن،آموزش وپرورش، وصنایع پتروشیمی تبریزودانشگاه نیروی انتظامی به قطع یقین قبول شده بودم .بدلیل علاقه وافری که به فعالیتهای بشردوستانه وانساندوستانه هلال احمر داشتم بصورت داوطلب فعال، رسما وارد مجموعه هلال احمر شدم علی رغم اینکه کارمند رسمی هلال احمر هستم  ولی بازهم افتخار می کنم که یک  امداگر هستم وامیدوارم این روحیه امدادگری را  حفظ کنم  .

آقای جعفری تاکنون چه مسئولیتهایی در هلال احمر داشتید؟

درجمعیت هلال احمر شهرستان  مراغه  اداره سه واحد امداد،جوانان،داوطلبان با حقیر بود که بارها از طرف مسئولین ذیربط  مورد تشویق قرار گرفتم.درسال1387باصلاحدید مسئولین محترم استان بعنوان رئیس جمعیت هلال احمر شهرستان ویژه مراغه انتصاب شدم وباراهنمائیهای مدیرعامل استان جناب اقای دکتر نوری وقائم مقام ایشان حاج آقا خیر اندیش ومعاونین محترم بافعالیتهای شبانه روزی وتعامل با مسئولین شهرستان ،اقدامات موثری در شهرستان انجام دادیم که  مهمترین آنها  ایجاد پایگاه امداد جاده ای بازمین اهدائی وساماندهی املاک جمعیت هلال احر شهرستان مراغه بود  .

آقای جعفری  از مسئولیت جدید تان بگویید و بفرمایید هم اکنون در کجا مشغول هستید ؟

ازسال 1391 مسئولیت جمعیت هلال احمر عجب شیر به بنده واگذار شد ،جمعیت هلال احمر شهرستان عجب شیر ساختمانی داشت که به علت عدم فعالیت جمعیت در اختیار سایر دستگاهها بود که اولین اقدام بنده تملک ساختمان بود که با حمایت مسئولین محترم استانی و شهرستانی این عمل بخوبی صورت گرفت ولی متاسفانه سا ختمان جمعیت بصورت مخروبه در آمده بود و تقریبا غیر قابل استفاده شده بود  که در قدم بعدی توانستیم بابسیج توانمندیهای استانی وشهرستانی مجموعه ایی درشان ومنزلت جمعیت هلال احمر ایجاد کنیم ودرکنارآن باز از دیگرفعالیتها غافل نشدیم.

آقای جعفری تاکنون در کدام عملیاتهای امدادی مهم شرکت داشته اید؟

بنده تقریبا در تمامی عملیاتهای امدادرسانی شرکت داشته ام از جمله زلزله شمال ،زلزله اردبیل و زلزله بم و اخیرا در زلزله ارسباران  که بخش اعظمی ازاستان آذربایجان شرقی را تحت تاثیر قرار داد شرکت داشتم که در اینجا جا دارد با توجه به نزدیکی سالگرد وقوع زلزله ارسباران( 21 مرداد ماه سال91 ) یاد و خاطره جان باختگان این حادثه را گرامی داشته و فاتحه ای نثار ارواح آنها بنماییم.

ارزیابی شماازوضعیت حوادث منطقه عجب شیر چیست؟

شهرستان عجب شیردرفاصله 95 کیلومتری تبریز بادارا بودن 738کیلومتروسعت و49 آبادی یکی ازشهرهای مهم استان آذربایجانشرقی به لحاظ قرارگرفتن درکنار دریاچه ارومیه که خود دارد به بحرانی جبران ناپذیز تبدیل میشود وبه سبب داشتن پادگان آموزشی ارتش جمهوری اسلامی ایران که کمتر کسی هست ازآقایان که راهش به این مرکز آموزشی نیفتاده باشد که خود یادآورخاطرات کمترتلخ وبیشتر شیرین میباشد وهمچنین قرارگرفتن درمسیر ترانزیت استانهای کردستان وجنوب کشوروهمچنین ارتفاعات برف گیر وسیل خیزی، این منتطقه را آبستن حوداث متنوعی قرارداده ، گرچه درعصر حاضر به واسطه پیشرفت پر شتاب تکنولوژی وعلم وصنعت محیط زندگی بشرمدام درحالا تغیر ودگرگونی است وبخاطرهمین فرآیند و عدم  اجرای صحیح آمایش سرزمینی ونزدیکی مراکز صنعتی وآلاینده بامحل زندگی به همان اندازه خطرات وآسیب پذیری رازیاد میکند . وپیشرفت مراکز بزرگ صنعتی ازجمله فولاد وقوع بروزحوادت کارگاهی وبه مخاطره انداختن وآلودگی هوا،به تنوع حوادث میفزاید.

ازکاردرهلال احمر بگوئید ویک خاطره؟

 

 " عشق " در اصل از ماده " عشقه‏ " است ، و " عشقه " نام گیاهی است که در فارسی به آن " پیچک " می‏گویند که به هر چیز برسد دور آن می‏پیچد ،هلال احمر یعنی عشق باید عاشق بودعاشق وتشنه لحظه هائی که برایت خواب وخوراک معنی ندارد ازخودبیخود میشوی وبه چیزی جزء گرفتن دست خاک آلودهم نوعی که ازمیان همهمه وناله وسوزگداز،دستش سوی توست ،فکر نمیکنی وهمچون خمیده هلال، کمر خم میکنی وبادست توانمند خود دست افتاده ائی را میگری وهمچون سرخی هلال  مهربانی، دورآن می پیچی وغبارغم و زردی ملالت راازچهره اومیزدائی وامید میبخشی .

ویک خاطره...

درسالهائیکه سازمان داوطلبان درجشن نیکوکاری نقش داشت ودرایامی همچون عید سعید نوروزدرجهت تسکین آلام بشری وآوردن شوروشادی به خانواده های محروم وبی سرپرست اقدام به جمع آوری کمک های مردمی واهدایی  آنها می نمود، روزی دختر خردسالی بهمراه مادر خود که یتیم هم بود جهت اخذ مساعدت به جمعیت مراغه که اینجانب بصورت داوطلب درخدمت هلال احمر بودم مراجعه نمودند وبعدازاخذ مجوز اینجانب جهت تحویل وسایل به محل مریوطه که موقتا اطاقی بود،رفتم وسایل انها را آماده نمودم دختر خرد سال رادیدم در آستانه دربه نقطه ائی خیره شده است برای جلب نظر دختر هرنوع کفش ولباس متنوع آوردم نگرفت درضمن چشمش بهمان جامتمرکز بودکه من متوجه نمیشدم بااصرارمادرش که سعی میکرداوراازچهارچوبه درجداکند وجداهم کرد تااوراباخود ببرد میانه راه بغضش ترکید که دل هرآدمی راحتمابدردمیاورد ماندم چه کار  کنم ... فوری برگشته  دوباره دستش را گرفتم وآوردم بهمان چهارچوبه درو باز همان  نگاه وخیره شدن ولی اینبار من متفاوت ترازاو نگاهش را دنبال کردم درگوشه ائی ازاطاق چشمم همسو بااوبه عروسکی زیبا افتاد،دخترک  راه افتاد بطرفش ولی هواسم به دختر بچه بود،نیم نگاهی کردم دیدم گل خنده برلبانش دارد  آرام آرام شکفته می شود  همینکه عروسک را آوردم و  بدستش که دادم  دختر از شور و شادی  می خواست بال در آورده پرواز کند  ،در عین حال که دخترک از شادی سر از پا نمی شناخت اما  در یک طرف من و در طرف دیگر مادر دختر سیل سرشگ از چشمهایمان جاری می شد

 سخن پایانی ...  

ماه نوع دوستی وقتی بارنگ همت وتلاش وایثارباطلوع نورش به قلب هانفوذمیکند وخودرابه رخ میکشدومیدرخشد درآن زمان نشان هلال احمر درذهن هرآدمی نقش میبندد که باسرخی رنگ خودتسکین آلام بشررادردل دردمندان نقش می زند ومی زداید ورنگین کمان صلح ودوستی وروشنائی رادردل زمینیان بیدارمیکندوزردی غم راازچهره زمین پاک میکند

ودرآن زمان نقش خمیده هلال تداعی کننده خمیدگی وبندگی به او وخدمت به خلق اوکه سربه زمین می سائیم وشاکرمیشویم وخدمتگزارخلقش

ضمن آرزوی شادکامی وسربلندی باعزت وافتخار برای نادیان نوع دوست وبشردوست وپیشگامان خدمت انساندوستانه هلال.

جهت مشاهده صفحه چاپ شده مصاحبه به آدرس ذیل مراجعه شود:

صفحه 6 پیام هلال(چارگوشه) شماره ۳۲۷

http://rcs.ir/wp-content/uploads/2015/07/327.pdf

نظر شما خواننده محترم درباره این خبر

نظرات (0)

 
صفحه 1 از -1اولين   قبلي   بعدي   آخرين